سلام
به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ جهت ارائه مقالات فقهی وحقوقی برای دانشجویان عزیزاین رشته هاطراحی شده است.امیدوارم موردقبول واقع شود.دوستان عزیزم لطفاباارائه نظراتون مارایاری کنید.هم چنین شماعزیزان میتوانیدمقالات خودتون رودرهرزمینه ای که باشه باعضویت دروبلاگ ارسال کنیدتادروبلاگ درج شود.درضمن این وبلاگ به 36زبان دیگرنیزقابل ترجمه است کافی است پرچم کشورموردنظرراانتخاب کنیدتاترجمه شود.
باتشکرفراوان:محمدپور
وقوع فزاينده «طلاق» بهعنوان واقعيّتى تلخ، زنگ خطرى است كه پيوسته از راهروهاى مراكز قضايى ودفاتر سازمان ثبت به صدا در مىآيد و همگان بهويژه جوانان را از نگرشسطحى به مسأله تشكيل خانواده و انجام حركتهاى شتابزده و احساساتى و غفلتاز بررسى و شناخت صحيح همديگر، برحذر مىدارد
علل طلاق و ستيزهاى زناشويى
كارشناسان و دست اندركاران امور مدنى و قضايى، عوامل گوناگونى را براى فروپاشى خانواده برشمردهاند؛ از جمله: عدم توافق اخلاقى، سردى رفتارهاى عاطفى، ارتباط نامشروع، نداشتن فرزند،ناتوانى جنسى، فشار مادّى، عدم پرداخت نفقه (هزينه زندگى)، كمبود درآمد،بىكارى، فاصله طبقاتى، اشتغال زن در بيرون از منزل، استقلال مالى زن،اختلافات فرهنگى زن و شوهر، تنبيه بدنى، انتظارها و زيادهطلبى، مردسالارى يا زن سالارى، سوءظن، فساد اخلاقى، تنفّر از همسر، مجرم بودن همسر،اعتياد، عدم تمكين، ضعف اعصاب، دخالت بستگان و بيمارى جسمى و روانى يكى از رؤساى دادگاههاى مدنى خاص، در يك جمعبندى، اوّلين و مهمترين علتاز هم پاشيدگى خانواده را نداشتن شناخت كافى زن و شوهر در بدو خواستگارىاز يكديگر مىداند نكته قابل توجّه در اين گفته و نيز در جدول آمار طلاق، آن است كه علتهاىمادّى همچون مسأله مسكن، هزينه زندگى، فقر و غيره، هيچيك در رديفهاىاوّل قرار ندارند؛ بلكه علتهايى در رديفهاى ابتدايى واقع شدهاند كهريشه در حالات روحى و خُلق و خو و ظواهر طرفين دارند و همگى آنها بابررسى دقيق قبل از ازدواج، قابل شناسايى و پيشگيرى هستند. توضيح بيشتر آنكه، اگر علّتهاى ناهنجارى و جدايى زن و شوهر را در بسترزمان بگسترانيم و بخواهيم آنها را از نظر «زمان وقوع» بررسى كنيم پىمىبريم كه اكثر علتها - اگر نگوييم همه آنها - پديدههايى هستند كه پيشاز خواستگارى وجود داشتهاند و يا حدّاقل زمينه پيدايش آنها در همان زمانمشهود بودهاست. حال، طرفين يا به وجود آن پديده نامطلوب توجّه داشتهاند،ولى از روى سهلانگارى، بىدقّتى، تحميل، احساسات و اضطراربه پذيرش آنواقعيّت تن دادهاند، و يا اصلاً بدان توجه نداشتهاند؛ خواه به اين جهتكه قابل تشخيص ظاهرى نبوده، خواه به خاطر پنهانكارى، نيرنگ، ظاهرسازى ودروغ از ديد طرف مقابل مخفى ماندهاست. در هر صورت، پس از مراسم عقد وعروسى و با فروكش كردن مِه تمايلات و هيجان، طرفين آن پديده نامطلوب راآشكارا مىبينند. آنگاه يا براى هميشه با عوارض آن پديده ناگوار «مىسوزند و مىسازند» و يا به تيغ جراحى جدايى پناه مىبرند. بنابراين، راهكار عقلانى براى ازدواج موفق و پايدار اين است كه: الف) قبل از خواستگارى، طرفين با بررسى دقيق نسبت به همديگر شناخت لازم را كسب كنند. ب) طرفين قبل از ازدواج، با آموزش كامل، از حقوق، وظايف، آداب و اخلاق زناشويى آگاه شوند.
3. تأخير ازدواج و علت مهم آن
علت مهم در تأخير ازدواج، فقدان شناخت دقيق و كافى طرفين از يكديگر است كهدر قالبِ مانعى كاذب به نام «مهريه سنگين» بروز مىكند و به همين سبب،بعضى براين باورند كه يكى از موانع اصلى ازدواج جوانان، افزايش مهريه است. در حالى كه يكى از عوامل مهم و شايد عامل اصلى افزايش مهريه، نگرانى دخترو خانواده او نسبت به آينده است؛ زيرا آنها با ديدن اختلافهاى خانوادگىو رشد نرخ طلاق، به ميزان لازم احساس آرامش و امنيت نكرده و جهت بالا بردنسطح اطمينان و تضمين پايدارى زندگى مشترك، از اهرم «مهريه سنگين» استفادهمىكنند. حال اگر مسير دستيابى به شناخت دقيق و صحيح بهطور كامل پيموده شود، ايننوع نگرانى نيز برطرف شده و با بررسى كامل و حاصل شدن اطمينان از خُلق وخو و شايستگى يكديگر، شايسته است كه خانواده دختر كمترين مقدار ممكن رابراى مهريه تعيين كند؛ و سزاوارتر اينكه خانواده پسر، در جهت عكس، چندبرابر مقدار تعيين شده را پيشنهاد دهد. چون«خانواده»اى در حال شكلگيرىاست كه بر پايه بررسى و شناخت دقيقو اطمينان استوار است و به هم ريختن وفروپاشى آن شايد غير ممكنباشد و در پرتو چنين شناختى، آنچنان تفاهمىپديد مىآيد كه همچوسپيده صبح، سينه تاريك هزينههاى زايد مراسم ازدواج،مشكل مسكن و غيره را مىشكافد و روشنايى و صفا را بر پهنه زندگى زوج جوانمىگستراند. قابل ذكر است كه با چنين نگرشى، آن دسته از احاديثى كه كم بودن مقدار مَهر زن را از شاخصهاى مطلوب او بر شمردهاست مفهوم مىيابند.
4. تطبيق معيارها و خصايص مطلوب
هر جوان به تناسب دريافتهاى فرهنگى، علمى و تجربى خود، معيارهايى را براىگزينش همسر آينده خويش در نظر مىگيرد. زمان اجراى تطبيق معيارهابرمصاديق، منحصر در مراحل پيش از ازدواج و حتى پيش از خواستگارى است وگرنه پىبردن به خصوصيات اخلاقى، فكرى و ظواهر يكديگر، آنهم پس از عقدازدواج، چه بسا نوشدارويى پس از مرگ سهراب محسوب خواهد شد.
5. تحقيقى بودن دين اسلام
در اسلام علاوه بر اين كه بايد نسبت به اصول عقايد و مبانى نظرى آن تحقيقو بررسى شود، و بر هيچ مسلمانى جايز نيست كه در اين زمينه از كسى تقليد وپيروى كند، در بسيارى از ابعاد عملى نيز به مسلمانان توصيه شده تا قبل ازاجراى دستور دينى، بررسى و تحقيق لازم را به عمل آورند؛ مانند تحقيق براىتعيين قبله يا مشخص كردن روز اوّل ماه مبارك رمضان، تحقيق براى انتخابمجتهد واجد شرايط، تحقيق و وارسى نسبت به رفع مانع از اعضاى وضو، تحقيقبراى سالم بودن گوسفند جهت قربانى حج، عقيقه و غيره، يا تحقيق براى انتخابدوست و همسفر. همچنين در فقه به مسلمانان توصيه شده تا چيز سربسته و ناشناخته را خريد وفروش نكنند؛ يا هرگاه خبرى را از شخص فاسق شنيدند نسبت به صحت و سقم آنتحقيق كنند و صدها مورد ديگر كه همگى بر تحقيقى بودن دين اسلام گواهىمىدهند. پس پيروان اين دين نيز همگى بايد اهل دقت، توجّه، تحقيق، بررسى وهوشيارى باشند.
چند نكته بسيار مهم
1. به جوانان عزيز، از دختر و پسر، توصيه مىشود كه به محض ديدن جنس مخالفو يا به صرفِ شنيدن چند جمله عاطفى يا پيشنهاد ازدواج از طرف مقابل، تصميمبه ازدواج نگيرند؛ بلكه تصميم به ازدواج را براساس احساس نياز واقعى،تفكّر و تأمّل صحيح، در وقت مناسب و در فضايى عارى از تمايلات نفسانى وتحميل استوار سازند؛ زيرا تصميم به ازدواج كه در پى آشنايى صورى در محيطدانشگاه، ايستگاه اتوبوس، بوستانها و معابر پديد مىآيد، تصميمى نابهنگامو شتابزده است و به سبب فقدان مطالعه پيشين و شناخت عميق دختر و پسر ازيكديگر، اقدامى احساساتى و توأم با هيجان و غرايز بوده و فرجام نيكويى رادر پى نخواهد داشت و معمولاً با از بين رفتن التهابها در ماههاى اوّليهزندگى مشترك، پردههاى غفلت كنار مىرود و با آشكار شدن واقعيتهاى فكرى ورفتارى و خانوادگى، ناسازگارىها و تنشها آغاز مىشود. همچنين جواناننبايد در اثر القائات دوستان و آشنايان و تحريكات گفتارى ديگران و يا درپى وسوسه انگيزىهاى مختلف و يا به دليل خروج از كشور يا براى خريدن خدمتنظام وظيفه (ويژه پسران) پا به جادّه ازدواج بگذارند، كه غالباً سرانجامآن خوش نيست.
2. برخى از جوانان ساده دل - چه دختر، چه پسر - از روى عمد و قصد يا از سراشتباه، دچار روابط پنهانى با جنس مخالف مىشوند و هدف خود را «آشنايى وشناخت طرف مقابل» بيان مىكنند. جا دارد كه به اين عدّه از جوانها يادآورشوم كه اگر آگاهانه تصميم به ازدواج گرفتهايد و در اين هدف صادق و روراست هستيد بايد از راه صحيح و عقلانى آن وارد شويد و بدانيد كه برقرارىارتباط مخفى و گفت و شنودها و نامهنگارىها با جنس مخالف، «بيراهه» است وشما را به هدف نمىرساند. مهمتر آنكه چنين رفتارى، ضدّ ارزش و گناه شمرده مىشود؛ زيرا مورد نهى قرآن قرار گرفته است(5)و بازتابهاى منفى بىشمارى را از حيث روانى، حيثيتى، مالى، عاطفى و اجتماعى در پى دارد. بيراهه بودن و ضدّ ارزش بودن اين رفتار از آن جهت است كه رابطه با جنسمخالف از آنچنان جاذبهاى برخوردار است كه به هيچيك از طرفين اجازهنمىدهد تا ابتدا برحسب معيارهاى منطقى و رسم اجتماعى نسبت به هم شناختپيدا كنند و آنگاه به سوى يكديگر جذب شوند؛ بلكه از همان آغاز، به اقتضاىخصوصى و پنهانى بودن روابط و به سبب عدم حضور اوليا و ديگر اعضاى خانوادهو نيز به حكم غريزه و احساسات نفسانى، خواه، ناخواه به جنبههاى نفسانى وكششهاى زود رس دچار مىشوند و ديگر جايى براى بررسى و تحقيق و شناخت باقىنمىماند. رابطه مخفى، معمولاً به يك جلسه گفتوگوى كوتاه، به يك تلفن ساده و يكپرسش و پاسخ مختصر و يا به يك نامه معمولى ختم نمىشود؛ بلكه در اثروسوسههاى درونى، هم به درازا مىكشد و هم تكرار مىشود و ديرى نمىپايدكه طرفين به دوست پسر و دوست دختر تبديل مىشوند و اين آغاز آلودگى وپيدايش زاويه انحراف است. بنابراين، سراسر مسير انحرافى را مِه شهوت، خيانت، فريب، حيلهگرى و دروغفرا گرفته است و گفتوگوهايى كه در چنين مسيرى بين دختر و پسر صورتمىگيرد عموماً با خيالپردازى، دادن وعدههاى بىاساس، ظاهرسازى و ترسيمآيندهاى ذهنى و درخشان امّا به دور از حقايق و توانمندىهاى طرفين همراهاست. مسير انحرافى مزبور به يكى از دو نقطه زير پايان مىيابد: الف) طرفين پس از كاميابى نامشروع، از يكديگر جدا مىشوند و در اين بيندختر بيشتر از پسر آسيب مىبيند كه چه بسا قابل جبران نخواهد بود. در اين نقطه آشكار مىشود كه طرح ازدواج از سوى پيشنهاد دهنده صرفاً پوششىكاذب براى چنين روابطى بودهاست. پس چه نيكوست كه چنين پيشنهاد دهندهاىبه جاى آنكه نافرمانى خدا را گردن نهد و شخصيّت انسانى خويش را پايمالسازد و زمينه گمراهى ديگرى را فراهم سازد و نيز به جاى آنكه خود و ديگرىرا به آلودگى بكشاند و امنيت فرهنگى و اخلاقى جامعه را به هم بريزد، باشهامت و صداقت كامل، در اوّلين برخورد «ازدواج موقت» را پيشنهاد دهد، تاهم از لذّت مادى بهرهمند شود و هم از پاداش اخروى. ب) دو طرف بر تصميم اوّليّه خود باقى مىمانند و براى ازدواج، اوليا وديگران را در برابر عمل انجام شده قرار مىدهند. معمولاً دختر يا پسرىچنين شيوهاى را اتّخاذ خواهد كرد كه از سر غرور، خود را «عقل كلّ» دانستهو به پشتوانه سن و سال خود يا چند ترم تحصيلات دانشگاهى خود، براى نظر وتجربه ديگران و آداب و رسوم اجتماعى ارزشى قائل نيست و از احترام به اولياو خويشاوندان دريغ مىورزد. چنين فردى محبوبيّت خويشاوندى را از دست داده و به تدريج، منزوى مىشود وچه بسا ديگران به وى به ديده يك عنصر هوسران و خود محور مىنگرند؛ علاوهبر اينكه بايد سرزنشها و تنشهاى بين خود و همسرش را براى هميشه پذيراباشد، البته اگر كار آنان به جدايى كشيده نشود. همچنين احتمال قوى وجوددارد كه هر يك از اين دو - حتى پس از ازدواج - مجدداً درپى برقرارى ارتباطمخفى با ديگرى باشد و رفتار قبلى را با شخص ثالث تكرار كنند. فاجعه انسانى و انحطاط اخلاقى و نابودى كانون خانواده در جوامع غربى و غير اسلامى، حاصلِ تجربه تلخ همين نگرشها و رفتارهاست. پس راه صحيح كه برگرفته از مبانى دينى و فرهنگ اسلامى و آداب و رسوم جامعه ايران مىباشد آن است كه: اولاً، هيچيك از دختر يا پسر، شخصاً به طرف مقابل پيشنهاد ازدواج ندهد؛ ثانياً، دختر و پسر به هيچ نحو دور از چشم اوليا و قبل از مشورت و هماهنگى با آنان، در خصوص ازدواج وارد گفتوگو نشوند؛ ثالثاً، هرگاه دختر يا پسر از طرف مقابل پيشنهاد ازدواج شنيد او را بهرعايت مراحل ذكر شده در فصل دوم همين كتاب توصيه و راهنمايى كند تا بدونشتاب ورزى، ابتدا خانوادهها وارد عمل شوند و پس از حصول موافقتهاىاوّليه، طرفين براى شناخت يكديگر اقدام كنند.
3. واگذارى كامل عنان ازدواج به ديگران ولو بر حسب احترام و اطمينان، بهاين معنا كه ديگران اعم از پدر، مادر، برادر و خواهر براى وى همسر انتخابكنند، به همان ميزان ناپسند است كه طرفين شخصاً اقدام كنند و ديگران را درمقابل عمل انجام شده قرار دهند؛ زيرا اختيار و انتخاب و پسندكردن همسر بهعنوان مسألهاى درونى و ذوقى، حق مسلّم و مخصوص طرفين است و قابل واگذارىنيست. همچنين دخالت ندادن خانواده در مراحل حساس تصميمگيرى، هر آينهمساوى است با قرار گرفتن در پرتگاه احساسات و سقوط در دره عشق خام و كاذب. پس روش مطلوب همان است كه سركار خانم دكتر اخوان، استاد روانشناسى،مىگويد: روش مطلوب، تلفيقى از اين دو روش است؛ يعنى با نظارت خانواده و دخالت دادنجوانان، به اين صورت كه جوانان بتوانند جلساتى با هم صحبت كرده و باروحيّات هم آشنا شوند و پدر و مادر هم مىتوانند جوانان را هدايت و حمايتكنند. به اين شكل، هم جوان احساس مىكند كه به نظرهايش اهمّيّت دادهمىشود و هم مىتواند از احساسات زودگذر و انحراف مصون بماند و اين همان راه وسطى است كه امام على(ع) توصيه مىكند: «عليك بالقَصْدِ فى الأُمُور؛ دركارها ميانه رو باش».(
4. دخالت دادن «استخاره» در قضيه بسيار حسّاس ازدواج به عنوان اوّلين ويگانه عنصر تعيين كننده، مساوى است با تعطيل عقل و انديشه و پشت پازدن بههمه توصيهها و معيارها و بىتوجهى به اصل مشورت، نيز نشانه نداشتن قدرتاختيار و انتخاب و دريغ ورزيدن از تحقيق و تلاش در راه شناخت حقيقى و دريك كلام، به معناى بازى با سرنوشت است. البته در خصوص استخاره به شكلى كه در جامعه ما متداول است، چند ابهام مهم وجود دارد: يكم: چه بسيار خانوادههايى هستند كه هر چند با استخاره شكل گرفته بودند امّا باطلاق از هم پاشيده شدند؛ چرا؟! دوم: جايگاه توصيهها و معيارهاى بيان شده از سوى پيشوايان دينى درمقابل استخاره به عنوان يگانه عنصر تعيين كننده سرنوشت، چيست؟ سوم: چرا در تاريخ ازدواج و تزويج پيامبران و پيشوايان، هيچ اشارهاى به استخاره نشدهاست؟ چهارم: برفرض مقبوليّت استخاره، مورد و زمان صحيح آن كدام است؟ گفتنى است كه امام خمينى(ره) در خصوص استخاره مىفرمايد: استخاره از اصول اعتقاديه نيست كه اعتقاد به آن لازم باشد و استخاره الزامآور نيست
5. غالب پرس و جوهايى كه به عنوان «تحقيقات» صورت مىگيرد، نابهنگام،سطحى، محدود، غير دقيق و صورى است كه با طرح يك يا دو سؤال كلّى از همسايهيا همكار و شنيدن پاسخى همچون: «ما از آنها بدى نديدهايم»، يا: «خانوادهخوبى هستند» به انجام مىرسد و شناخت جديدى بهدنبال نمىآورد و در انظارعموم مردم حتى به ميزان استخاره تأثيرگذار نيست.
6. اتّكا و اعتماد صرف به معرِّف و پذيرش بىچون و چراى گفتههاى او، بهمعناى بىاهتمامى نسبت به سرنوشت است. در حالى كه «معرِّف» را بايدبهعنوان يك منبع در كنار ديگر منابع براى كسب شناختِ لازم به شمار آورد؛نه آنكه فقط به تأييد او بسنده كرد. حسن ختام اين فصل را قطعه ادبى - تربيتى حجةالاسلام و المسلمين آقاى جوادمحدّثى قرار مىدهم كه تحت عنوان «ازدواجهاى تجارى» مىنويسد:(
ازدواج، تنها در آمدن از «تنهايى» نيست، بلكه رسيدن به «همدلى» و «همراهى» و... «هم روحى» است، كه مهمتر است. خيلىها بىهدف و نقشه ازدواج مىكنند، يا «غافلگير» مىشوند. تشكيل خانواده براى برخى، مثل انتخاب دوست يا شغل يا رشته تحصيلى يا خانهمسكونى به صورت اتفاقى و تصادفى اتفاق مىافتد؛ بدون فكر و برنامه قبلى،بدون هيچ شناخت و محاسبه از پيش، بدون بررسى عواقب و نتايج و آينده آن. و چه اشتباهى بزرگتر از اين!... گزينش شريك زندگى، مثل خريدن يك ماشين و خانه و لباس و عينك نيست. معيار مىخواهد و شناخت. البته در اينجا سخن با آنان است كه هنوز ازدواج نكردهاند. امّا صاحبانخانه و همسر هم مىتوانند به اين مسائل بينديشند و راهنماى ديگران باشند. در اينجا دو سؤال عمده مطرح است: اوّل اينكه همسر انتخابى چه خصوصيّاتى بايد داشته باشد. دوم آنكه فرد مورد نظر، داراى آن ويژگىها و خصايص است يا نه؟ در سؤال نخست، ملاك و معيار مطرح است. كسى ثروت و درآمد طرف و خانوادهاش را در نظر مىگيرد، و ديگرى شرافت و اعتبار خانوادگى را. براى يكى «جمال» مطرح است، براى ديگرى «كمال»! شايد شما هم به حق معتقد باشيد كه شريك زندگىتان بايد فردى باشد خوشاخلاق، پاك، با صداقت، انسان، مؤدّب، وظيفهشناس، فهميده و عاقل، شريف ونجيب، سازگار و صبور، ديندار و متعهّد. امّا... شناختِ اين خصلتهاى نيك در پسر يا دخترى كه مىخواهيد با او ازدواج كنيد، با اهمّيّت است. از كجا مىتوان مطمئن شد كه خواستگار، اينگونه است؟ با تحقيق، مشورت، پرس و جو از آشنايان و مرتبطان، با تأمّل و درنگ و پرهيز از شتاب. گاهى «جلوه ظاهرى»، چشم انسان را پر مىكند و از «چهره باطنى» غفلتمىشود. گاهى ثروت و ماشين، ديده بصيرت و عقل انسان را كور مىكند و هزار عيب ديگر را نمىبيند. گاهى تعريف و تمجيد ديگران، راه تعقّل و مشورت را بر انسان مىبندد. از «جمال» چهحاصل، اگر طرف، بى «كمال» است؟ به تعبير رسول خدا(ص): «زيبارويانى كه فاقد دين و كمالند، به گُل زيبايى مىمانند كه در مزبله و محل خاكروبه روييدهاند». و چه سخن شگفت و سودمندى! كم نيستند كسانى كه فريب رنگ و روى آشكار را مىخورند، امّا بعدها متوجّهعفونتها، گندابها و هرزگىهايى مىشوند كه در وراى ظاهر آراسته، نهاناست. ولى چه سود؟ مگر «طلاق»، چاره نهايى كار است؟ چرا به اين زودى سخن از طلاق بگوييم؟ مىتوان از آغاز، راهى رفت كه به تلخى طلاق نينجامد. و آن، حسابگرى و تعقّل در آغاز كار است تا جلوى پشيمانى در پايان را بگيرد. نبايد اوّل تصميم به ازدواج با كسى گرفت، آنگاه به فكر شناخت خصوصيّات او افتاد. اين خطاست... و انسان را هم به خطا در تشخيص مىاندازد؛ چون گاهى علاقهها، چشم انسان را كور و گوش انسان را كر مىسازد. ابتدا بايد خصوصيّات مورد نظر را مشخص ساخت، آنگاه در پى واجدين شرايط رفت. اينطور، مطمئنتر است و كم خطرتر.
«معيار» در گزينش، شرط نخست موفقيت در زندگى است. و گرنه، ازدواجهاى تجارى و عشقهاى اتوبوسى و شناختهاى تلفنى، خيلى وقتها سر از «ناكجا آباد» در مىآورد. با اين حساب، فكر مىكنيد همسر ايدهآل شما، چه ويژگىها و خصلتهايى بايد داشته باشد؟ و او كيست و كجاست؟...
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مقالات فقهی
وحقوقی
و آدرس
magalat-fegh.LoxBlog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.